بلاي اسراف
بلاي اسراف
در سطح جهاني، اسراف و زياده روي و يا مصرف نادرست، ممکن است بشر را با کمبودها مواجه سازد و در سطح منطقه اي، باعث محروميت کشورهاي ديگر يا نسل هاي بعدي شود.
آمار نشان مي دهد که روزانه بيش از صد ميليون تومان از بيت المال صرف چاپ اسکناس مي شود و ايران در اين زمينه و در اسراف نان در ميان کشورهاي جهان رتبه اول را دارد.(1)
به همين جهت، مقام معظم رهبري «اسراف» را به عنوان يک عيب ملي معرفي مي کند و مصرف گرايي را براي جامعه بلا مي خواند.(2)
براساس اين دورانديشي است که اسلام سخت بر دوري از اسراف و تبذير پاي فشرده و اموري را دراين زمينه مطرح کرده است که بشر بعد از قرن ها به آن رسيده است.
مقاله پيش رو، مروري است بر موضوع اسراف در قرآن، روايات و بيان معاني مصاديق، خطرها و زيان هاي اسراف.
اسراف در قرآن
1-خدا اسراف کاران را دوست ندارد
با اسراف، سرمايه محبت الهي که نعمتي بزرگ است، از دست انسان مي رود. و مي شود گفت هرکس اين نعمت را از دست دهد، گرفتار عذاب مي شود.
در ذيل آيه 31 اعراف در مجمع البيان مي خوانيم که طبيب هارون الرشيد، مردي مسيحي به نام بختيشوع بود. وي به واقدي گفت: آيا در قرآن شما چيزي از علم طب آمده است. واقدي گفت: بلي، حق تعالي در نيم آيه جمع فرموده است، آنجا که مي فرمايد: (کلوا و اشربوا و لاتسرفوا)پرسيد: از پيامبر شما چيزي در اين باب رسيده است؟ گفت: بلي، پيامبرما تمام علم طب را در چند کلمه جمع کرده و فرموده است: «المعده بيت الداء و الحميه رأس کل دواء و اعط کل بدن ما عودته؛ معده، خانه دردها و رنج هاست، و پرهيز کردن، ريشه همه دواهاست، و به هربدن به مقداري که عادت کرده، (غذا)بده».
پزشک مسيحي گفت: کتاب شما و پيامبر شما، از طب چيزي فرو گذار نکرده و براي جالينوس چيزي نگذاشته است.
در سوره انعام مسئله بازتر بيان شده است و قيد ديگري نيزاضافه شده است:
(کلوا من ثمره اذا اثمرو آتوا حقه يوم حصاده و لاتسرفوا انه يحب المسرفين)(4)؛«از ميوه آن (هر درخت ميوه)هنگامي که ميوه رسيد، بخوريد و روز درو کردن(و چيدن محصول) حق آن را (همچون زکات، خمس وغير آن) بدهيد، ولي اسراف نکنيد که به راستي خداوند مسرفان را دوست نمي دارد».
بعضي گفته اند که هرکسي را خدا دوست ندارد، اهل عذاب است؛ چون محبت خدا به معناي رساندن ثواب است(5)
2-عذاب دنيايي اسراف کاران
برخي آيه را اين چنين ترجمه کرده اند که : مجازات الهي درانتظار مسرفان است(7)به هرحال، آيه مي رساند که عذاب دنيوي و سنگ باران گناهکاران از سوي مأموران الهي؛ به ابرهه و حرمت شکنان مکه اختصاص ندارد، بلکه مسرفان نيز دچار عذاب مي شوند.
درآيه ديگر بعد از بيان زندگي تلخ کساني که خدا را به فراموشي سپرده اند، مي فرمايد: (و کذلک نجزي من اسرف و لم يؤمن بآيات ربه ولعذاب الآخره اشد و ابقي )(8)؛«و اين گونه جزا مي دهيم کسي را که اسراف کند، و به آيات پروردگارش ايمان نياورد، و عذاب آخرت شديدتر و پايدارتر است».
اين آيه علاوه بر عذاب دنيوي، به عذاب اخروي نيز تهديد کرده است.
3-محرومان از هدايت الهي
(ان الله لايهدي من هو مسرف کذاب)(9)؛«خداوند مسرفان دروغگو را هدايت نمي کند».
4-گمراهي مسرفان
(کذلک يضل الله من هو مسرف مرتاب)(10)؛ «اين گونه خداوند هر اسراف کار ترديد کننده اي را گمراه مي سازد.»
5-از مسرفان نبايد اطاعت کرد
(ولا تطيعوا امرالمسرفين)(11)؛«فرمان مسرفان را اطاعت نکنيد».
جالب اين است که به صورت مطلق از اطاعت آنها نهي مي کند؛ يعني از فرامين به ظاهر خوب آنها نيز نبايد اطاعت شود؛ چون همين امر، راه اطاعت کامل از آنها را باز مي کند.
6-مسرفان، برادر شيطان اند
قرآن کريم مي فرمايد:
(ولا تبذر تبذيراً ان المبذرين کانوا اخوان الشياطين و کان الشيطان لربه کفوراً)(12)« وهرگز اسراف و تبذير مکن؛ چرا که تبذير کنندگان برادران شيطان اند و شيطان، کفران(نعمت هاي)پروردگارش را کرد».
نقل شده: کفارعرب بسياري از اموال خود را براي رياکاري و سمعه(رساندن کار خود به گوش ديگران) خرج مي کردند و براي يک وعده ميهماني، شتران متعددي را ذبح مي کردند تا مردم آنها را به سخاوت ستايش کنند. خداوند دراين آيه، آنها را نکوهش کرد که در تضييع مال همچون ديوها از گروه جن هستند.(13)
و در واقع برادران شيطان شمرده مي شوند. به همين جهت فرعون نيز اسراف کار شمرده شده است و اسراف، شيوه فرعوني به حساب آمده است:
(و ان فرعون لعال في الارض و انه لمن المسرفين)(14)؛«به راستي فرعون در زمين برتري جويي داشت و به راستي از اسراف کاران بود».
7-هلاکت، سرانجام اسراف
(و اهلکنا المسرفين)؛(15) «و مسرفان را هلاک کرديم».
و بدترين نوع هلاکت، جهنمي شدن است که در آيه بعد به آن اشاره شده است.
8-مسرفان جهنمي اند
اين آيه نشان مي دهد که اسراف از گناهان کبيره است، چون يکي از تعريف هاي گناه کبيره، اين است که خداوند در قرآن وعده عذاب براي آن داده باشد.(17)
در روايات صحيح که گناهان کبيره شمرده شده؛ اسراف ذکر شده است. حضرت رضا(ع)فرمود:
«واجتناب الکبائر و هي : قتل النفس... و الاسراف؛دوري ازگناهان کبيره همچون: کشتن نفس... و اسراف کردن ».
از مجموع آيات گذشته به خوبي به دست آمد که اسراف، يکي از گناهان کبيره اي است که انسان را از محبوبيت در درگاه الهي وهدايت او محروم مي سازد و به سمت ضلالت و گمراهي و فرعون صفتي و نزديک شدن به شيطان سوق مي دهد و سرانجام به عذاب دنيوي و هلاکت ابدي در جهنم گرفتار مي سازد.
جالب است بدانيد که خداوند در سوره يونس وقتي سخن از فرعون به ميان مي آورد، اول او را اسراف کار مي خواند: (انه لمن المسرفين)(18)و درآيه بعد او را ظالم و ستمگر مي شمارد: (للقوم الظالمين)(19)، و در آيه سوم او را کافر مي خواند: (و نجنا برحمتک من القوم الکافرين )(20)؛«و ما را به رحمت خود از گروه کافران نجات بده».
اين تفاوت تعبيرات، شايد به اين جهت باشد که انسان در مسيرگناه و خطا نخست از «اسراف»؛ يعني تجاوز از حد و مرزها شروع مي کند، بعد بناي «ستمکاري» مي گذارد و سرانجام کارش به «کفر و انکار» منتهي مي شود.(21)
اسراف و خطرات آن
1-اسراف، مغبوض الهي
حضرت صادق(ع)فرمود: «ان القصد امر يحبه الله عزوجل وان السرف يبغضه حتي طرحک النواه فانها تصلح لشيء وحتي صبک فضل شرابک؛ به راستي که خداوند ميانه روي را دوست و اسراف را دشمن مي دارد، حتي دورانداختن هسته خرما را، زيرا آن هم به کار مي آيد(به عنوان غذاي شتر و يا کاشت آن و...)همچنين باقي مانده ي آبي که خورده اي (اسراف است)»(22)
2-اسراف و تبذير
امام صادق(ع) فرمود: «اتق الله ولاتسرف ولا تقتر و کن بين ذلک قواماً ان الاسراف من التبذير قال الله : (ولاتبذر)ان الله لايعذب علي القصد؛(23)از خدا بترس و اسراف نکن و سخت گيري (هم)مکن(بلکه هميشه) در حد وسط باش. به راستي که اسراف از تبذير است و خداوند فرمود: «تبذيرنکن». به راستي خدا بر ميانه روي عذاب نمي کند(بلکه براسراف و تقتير عذاب مي کند)».
3-دور شدن از اصلاح نفس
امام علي (ع)فرمود: «ويح المسرف، ما البعده عن صلاح نفسه و استدراک امره؛ واي بر اسراف گر که چقدر از مصلحت نفسش و جبران امرش به دور است».(24)
4-اسراف، ريشه ي فقر
امام علي (ع)فرمود: «سبب الفقر الاسراف، عامل فقر و نداري، اسراف است ».
کلام امام نشان مي دهد که اسراف خود فقير و يا اسراف ديگران، باعث محروميت و فقر مي شود.
مروک بن عبيد از پدرش نقل کرده که حضرت صادق(ع) فرمود: «يا عبيد ان السرف يورث الفقر و ان القصد يورث الغني؛ اي عبيد!اسراف باعث نداري، و ميانه روي باعث ثروتمندي مي شود».(25)
و درجاي ديگر فرمود: «ضمنت لمن اقتصد ان لايفتقر؛ ضمانت مي کنم براي کسي که ميانه روي کند؛ فقير نشود».(26)
5-مسرف، قابل رحم نيست
امام علي (ع)فرمود: «ذر السرف، فان المسرف لايحمد جوده ولا يرحم فقره؛(27)دوري کن از اسراف، زيرا اسراف کار، جودش پسنديده نيست و فقر و نداري اش قابل ترحم نمي باشد».
6-اسراف، فساد است
امام صادق(ع) در جمعي خرما خواست و مشغول خوردن شد. يکي از حاضران هسته خرما را دور
مي ريخت، حضرت دست او را گرفت(ويا از خرما خوردن دست کشيد)و فرمود: «لاتفعل ان هذا من التبذير و الله يحب الفساد؛(اين عمل) را انجام نده. به راستي اين (دور انداختن هسته)از تبذيراست )و تبذير فساد است )و خداوند، فساد را دوست نمي دارد».(28)
7-عدم اسراف، نشانه خير
امام علي(ع) فرمود: «اذا اراد الله بعيد خيراً الهمه الاقتصاد و حسن التدبير و جنبه سوء التدبير و الاسراف؛ (29)هرگاه خداوند خير بنده اي را اراده کند؛ به او ميانه روي و نيکو تدبير کردن را الهام مي کند و از سوء تدبير و اسراف دورش مي کند».
مفهوم شناسي
اقتصاد
1-اقتصادي که مطلقاً پسنديده است و اين در جايي است که دو طرف ميانه روي و اقتصاد، افراط و تفريط باشد؛ مثلاً جود که بين اسراف و بخل قرار دارد و شجاعت، صفتي ميان تهور(بي باکي) وجبن (ترس) قرار گرفته است. ازاين باب است «واقصد في مشيک، در رفتنت ميانه رو باش».به اين معنا اشاره دارد اين آيه قرآن که مي فرمايد: (و الذين اذا انفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و کان بين ذلک قواماً)؛ (30)«وکساني که هرگاه انفاق مي کنند، اسراف و سخت گيري نمي کنند.»
2-نوع دوم اقتصادي است که بين امر محمود و مذموم واقع شود؛ مثل چيزي که بين عدل و جور و يا قريب و بعيد باشد، و به اين معنا اشاره دارد اين آيه قرآن که مي فرمايد: «برخي ها بر نفسشان ظالم اند و برخي مقتصد و ميانه رواند»، و يا آيه (سفرا قاصدا)؛ «سفري ميانه(که نه دور باشد و نه نزديک)».(31)
مقصود از اقتصاد در محل بحث و روايات وارد شده، معناي اول است؛ يعني آنچه بين اسراف و اقتار، افراط و تفريط قرار دارد.
اسراف
اقتار
«قتر» که طرف ديگر اقتصاد است، به معناي کم نفع رساندن است. قترت الشي؛ يعني کم کرد. ريشه اصلي «قتر از قتار» و به معناي دودي است که از بريان کردن چيزي و يا آتش زدن چوبي حاصل مي شود. گويا براي انسان مقتر از چيزي فقط دودش نصيب او مي شود.(33)و گويا به اندازه دود چيزي، انفاق مي کند، نه خود آن شي را.
در تفسير نمونه مي خوانيم:
«پنجمين صفت ممتاز«عبادالرحمن»، اعتدال و دوري از هرگونه افراط و تفريط در کارها مخصوصاً در مسئله انفاق است: «آنها کساني هستند که به هنگام انفاق، نه اسراف مي کنند و نه سخت گيري، بلکه در ميان اين دو، حد اعتدالي را رعايت مي کنند».(34)
-انفاقي عادلانه و دور از هرگونه اسراف و سخت گيري دارند،...(اما درباره)تفسير«اسراف» و «اقتار» که نقطه مقابل يکديگرند، مفسران سخنان گوناگوني دارند که روح همه، به يک امر باز مي گردد و آن اينکه«اسراف»آن است که بيش از حد و درغير حق و بيجا مصرف گردد، و «اقتار» آن است که کمترازحق و مقدار لازم بوده باشد».(35)
تشبيهي جالب!
عبدالملک بن عمر نقل مي کند که حضرت صادق(ع)اين آيه را تلاوت کرد: (و الذين اذا انفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و کان بين ذلک قواماً)، سپس آن حضرت مشتي از سنگ ريزه [از زمين ]برداشت و محکم در دست گرفت[به گونه اي که چيزي ازآن به زمين نريخت]. سپس فرمود: اين همان «اقتار» و سخت گيري است که خداوند در قرآن ذکر کرده [و مذمت نموده ]. سپس مشت ديگري برداشت و چنان دست خود را گشود[که همه آن به زمين ريخت]و فرمود: اين اسراف است[که همه را خرج کني و چيزي نگه نداري]. بار سوم مشت ديگري برداشت و کمي دست خود را گشود، به گونه اي که مقداري ريخت و مقداري در دستش ماند و فرمود: اين همان «قوام» و اقتصاد و ميانه روي است. (36)
پي نوشت ها :
1-افق حوزه، سال هفتم، ش 228(1/24 /1388)، ص 8.
2-همان.
3-اعراف/31.
4-انعام/141.
5-گناهان کبيره؛شهيد دستغيب، ج2، ص92.
6-ذاريات/33 و 34.
7-تفسير نمونه، ج12، ص96.
8-طه/127.
9-غافر/28.
10-همان/34.
11-شعراء/151.
12-اسراء/27و28.
13-ر.ک: گناهان کبيره، ج2، ص93.
14-يونس/83.
15-انبياء/9.
16-غافر/43.
17-گناهان کبيره، ج1، ص41و42؛«الکبائرکل ما اوعد الله عليه النار».
18-يونس/83.
19-همان/85.
20-همان/86.
21-ر.ک: تفسيرنمونه، ج8، ص368.
22-وسائل الشيعه، ج15، باب 25، نفقات، ح2، بيروت، داراحياءالتراث العربي.
23-مستدرک الوسائل، ج15(2 نکاح)، باب 21، نفقات، ص 265، ح1 و3، بيروت مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، چ3، 1411 ق.
24-همان، ص266، ح6.
25-وسائل الشيعه، ج15، ص 258، ح8.
26-همان، ح7.
27-همان، ص 266، ح4.
28-همان، ص 268، باب 23، نفقات، ح1.
29-همان، ص 266، ح2.
30-فرقان/67.
31-المفردات، راغب اصفهاني، ص404، تهران، دفتر نشر کتاب، 1404ق.
32-همان، ص 230.
33-همان، ص 394، با تلخيص.
34-فرقان/67.
35-وسائل الشيعه، ج15، ص152.
36-وسائل الشيعه، ج15، ص 264، ح6.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}